دختری به دنبال پسر
مامی و ددی محترم اینجانب واسه هر خواستگاری یه ایرادی پیدا میکنن!
تا حالا فقط یه بار خواستگاریم جدی جدی شده!
که اونم فاصله سنیمون زیاد بود منحل شد!
این هفته جمعه رفته بودیم بیرزون خرید مانتو و کیف . کفش و.....
تا یه خانوم ناز و محترمی جلومون سبز شد!
اونم چه خانوووووووووووووومــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــی
آجـــی بزرگه آقاپسل بود
شرایط خانواده و پسرو همونجا گفت!
فرداش 3 باز زنگ زد تا تونست با مامی حف بزنـــــــــه
کلــــــــی خواهش تمنا کردن تا مامـــــــی خانومی اجازه دادن ایشون با مامی آقا دوماد بیان خونمون!
وا ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی...عجب مادر و دختری
چـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه مادر شوهر و خواهر شوهر خووووووووووووووووووفی
خیلی ماه بودن
یه دل نه صد دل عاشـــــــــــــــــــــ
ـ
ــــــــــــــــــــــــق خودشون شدم...!
اونا هم که خیلی از منو خونوادم خوششون اومده بود عکس آقا پسرو دادنو رفتن!
منتظر جوابن!
نیدونم اخرش چی میشه!
خدا جونم کمکم کن!
شاید بعد این بیام و خاطرات یه خواستگار دیگر و بنویسم!
یا شایدم نه......!
مسئله جدی بشه و بیام دنبال بقیه همین خواستگارو بنویسم!
و اینجا بشه دفترچه خاطرات منو آقامون!
نظرات شما عزیزان:


09186410027
.gif)
.gif)
ارزو میکنم یه شوهر خوب گیرت بیاد
.gif)
اگه خواستب یه سرم به ما بزن .
ananazi&sajjad |